می دانم که از این روزها به نیکی یاد نخواهی کرد!

می دانم که از این روزها به نیکی یاد نخواهی کرد!

روزهایی فارغ از "خویشتن" و اسیر و دربند "من" گمراه شده ای که جز "من" نمی بیند!

روزهای تعقیب و گریز بین "خویشتن" و "من" که همواره "من" پیروز است و "خویشتن" سرخورده و تنها به دنبال راهی برای صیقل روح "من"بین تو می گردد!

گویی "خویشتن" خسته ات در شرف نابودی است،نه از لاقیدی که از خستگی،فقط از خستگی!

که اگر این "خویشتن" لاقید بود،فرسودگی به جان نمی خرید و رنج این سفر طولانی را نمی پذیرفت!

و چقدر این "خویشتن" را نادیده می گیری!گویی این "من" آنقدر جذاب است که از یاد برده ای،"من" در تن است و "خویشتن" در روح!

و می بینی زوال این روح را؟!

می بینی چه طور به خستگی اش دامن می زنی و سستش می کنی؟

دلم می سوزد!

برای روزی نگرانم که دگر از "خویشتن" هیچ نماند و آن روز تنت رو به زوال گذارد!

نظرات 4 + ارسال نظر
اللهیار پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:22 ق.ظ

البته این هم نظری است! فقط از این در عجبم که این اطلاعات از کجا آمده است!

کدوم اطلاعات از کجا اومده؟

اللهیار پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:12 ب.ظ

ای کاش آدمها واقعیات را همانطور که هست می‌دیدند نه آنطور که خودشان دلشان می‌خواست باشد.

و کاش اونایی که لالایی بلدن خودشون خوابشون می برد...
رویا پردازیه دیگه!

سارا پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ب.ظ http://errors.blogfa.com

دلم خواست برای پست قبلیت چیزی بنویسم
و اینکارو کردم

مردی که مرده بود جمعه 15 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:07 ق.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

از من و خویشتم و خودم و ......باید گذشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد